تلخی های بی مکان

 

گفت و گو با تهیه کننده و کارگردان مجموعه مستند «نامکان» که از مدتی پیش روی آنتن شبکه مستند رفته است

وقتی با یک زباله گرد، کودک کار، زنان سرپرست خانوار که اغلب با نوزادی که با چادر به پشت خود بسته اند و سر چهارراه ها گل فروشی می کنند یا حتی یک معتاد برخورد می کنید، اولین کاری که انجام می دهید، چیست؟ کامتان تلخ می شود و دلتان می سوزد و به آنها کمک مالی می کنید یا بی رحمانه از خود می رانید و تاسف می خورید که در شهری زندگی می کنید که مجبورید در طول روز با چنین صحنه هایی مواجه شوید؟ آیا شما هم به مافیای کودکان کار و باندهایی که این بچه ها را هدایت می کنند، معتقدید؟ یا اینکه سعی می کنید در برخورد با این بچه ها آنها را از نوازش دستان مهربان و لبخند شیرین تان محروم نکرده و سریع سراغ کیف دستی تان بروید و آنها را با یک شکلات یا شیرینی و هر چیز خوشمزه دیگری خوشحال کنید؟ اصلا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که در مقابل چنین مسائلی چگونه باید برخورد کنید؟ به تازگی شبکه مستند مجموعه مستندی با عنوان «نامکان» را روی آنتن دارد که گروه سازنده از زاویه دیگری به معضلات حاشیه نشینی در کلانشهرها پرداخته که بی ارتباط با به وجود آمدن این دست معضلات اجتماعی نیست. مجموعه ای که تماشای آن تلنگری است برای هرکدام از ما که به عنوان یک شهروند با چنین افرادی همشهری هستیم. جام جم با احمدرضا بلیغ، تهیه کننده و صابر ا...دادیان، کارگردان این مجموعه مستند گفت وگویی داشته که خواندن آن شاید برایتان خالی از لطف نباشد. پس همراه ما باشید:

اصالت و هویتی که از بین رفته

در ابتدا  این مجموعه را می خواستیم با موضوع آسیب های اجتماعی تولید کنیم. یعنی سفارش بسیج و شبکه سه این بود که در حوزه آسیب های اجتماعی کار شود اما به جهت این که موضوعات خیلی پراکنده نباشد، روی بحث حاشیه نشینی تمرکز کردیم به عنوان یکی از بسترهای اصلی جدی ترین آسیب های اجتماعی که در بطن خود مسائل و مشکلات مهم دیگری دارد که می توانست نخ تسبیح کل مجموعه باشد. مستند را دو بخش کردیم؛ یکی از تقسیم بندی ها براساس جغرافیا بوده. یعنی محله ها و لوکیشن های متفاوتی بوده که ما حاشیه نشینی را در بستر جغرافیایی شان بررسی کردیم. نگاه دیگر ما مساله محور و موضوع محور بوده که پیرامون مسائل انسانی تمرکز کردیم؛ مثل بحث کودکان کار یا زنان سرپرست خانوار که این مسائل را هم در دل حاشیه نشینی و در بستر حاشیه نشینی سراغشان رفتیم و بررسی کردیم.

به نوعی شاید بتوان گفت که گرچه سوژه های ما در شهرهای تهران و مشهد است اما مسائلی که در این مجموعه بررسی شده موضوعاتی است که می توان به حومه شهرهای دیگر کشور هم تعمیم داد؛ چون مسائل مشترک بسیاری بین آنها وجود دارد. یعنی اگر ما به محله دروازه غار تهران به عنوان معضل حاشیه نشینی درون شهری رفتیم و بررسی کردیم و روایتی می کنیم از محله ای که هویت، اصالت و تاریخی داشته که به مرور از بین رفته و به بستر مهاجرت ها و ورود افراد خلافکار در آن منطقه تبدیل شده به این دلیل است که می تواند این مساله در هر کجای ایران هم اتفاق بیفتد؛ مثل زاهدان یا تبریز و اهواز و مشهد و حتی پردیس که شهر تازه تاسیسی است. یعنی مسائل و معضلات فقط متعلق به شهر و محله خاصی نیست و می تواند در هر محله ای اتفاق بیفتد.

ما در یکی از قسمت ها به سراغ شهرک های انبوه ساز حاشیه شهر رفتیم که به طور مثال در شهرک گلستان حدود ۷۰۰۰ خانوار سکونت دارند اما هیچ اصولی از شهرسازی و مسائل زیست محیطی و انسانی در آن رعایت نشده است، بنابراین می تواند نمونه و مشتی از خروار باشد و این مشکلات به شهرک های دیگر در هر نقطه ای از کشور مرتبط باشد.

کام مردم را تلخ تر نکنیم

در تولید این مستند در کنار شهرهای تهران و مشهد، اهواز را هم مدنظر داشتیم. اما به دلیل محدودیت بودجه و زمان تولید به ما این اجازه داده نشد تا در لوکیشن های دیگر هم حضور داشته باشیم و کار کنیم. حتی ما شهر تبریز را بررسی کرده بودیم که این اتفاق نیفتاد. اما دلیل انتخاب شهر مشهد این بود که مسائل خاصی در برخی مناطق این شهر وجود داشت که نظر ما را به خودش جلب کرد؛ به خصوص درباره شهر مشهد که یکی از مسائل عمده اش این است که به اندازه جمعیت شهر، جمعیت حاشیه نشین دارد و به همین دلیل یکی از بحرانی ترین شهرهای کشور به لحاظ حاشیه نشینی است.   

نکته دیگر این که با توجه به چارچوب هایی که صداوسیما دارد سراغ سوژه هایی رفتیم که به ما اجازه کار کردن می داد و می شد در تلویزیون پخش شود. من همیشه گفتم که آسیب ها به قدری سیاه و تلخ هستند که پرداختن به آنها سیاه نمایی تلقی می شود. بنابراین سعی کردیم به عنوان سازنده خطوط قرمز را رعایت کرده و کام مردم را تلخ تر از آنچه که هست نکنیم.  یعنی در عین این که آسیب شناسی می کنیم، امیدوارکننده هم باشد و راه حلی هم ارائه بدهیم. چون ما در این مجموعه فقط طرح مساله نکردیم. بلکه راه حل هم دادیم. اما نه به این معنی که یک مستند سیاستگذارانه باشد. چون بیشتر مخاطب ما مردم هستند.

مخاطب اصلی ما مردم هستند

این که مستند چقدر می تواند روی مسوولین ذی ��بط تاثیر گذار باشد و بتوانیم مشکلات اساسی از مردم را حل کنیم باید عرض کنم که ما در این مستند به خصوص در قسمت هایی که جغرافیا محور و تحلیلی تر است، سه لایه کارشناسی داریم. لایه اول مردم و فعالان محلی هستند. لایه دوم مدیران منطقه ای هستند. مثل شهرداری و نیروی انتظامی و... لایه سوم هم سراغ جامعه شناس ها و شهرسازها واقتصاددان ها رفتیم که از نظر خودشان مسائل را بررسی کرده و به ما تحلیل ارائه می دهند که شاید برای عموم مخاطب قابل استفاده باشد. با این حال مخاطب اصلی ما مردم هستند؛ نه سیاست گذاران. خوشبختانه در همین چند قسمت هم مخاطبان بازخورد خوبی داشتند. البته قسمت کودکان کار را هم اکران خصوصی کردیم که در آنجا هم خیلی خوب دیده شد. خیلی ها هم به ما گفتند که نگاهمان به این مسائل عوض شد و خوشحالیم که این اتفاق افتاد. چون ما سعی کردیم همه چیز را با تحقیق و پژوهش ارائه بدهیم. خاطرم هست عده ای هم به ما می گفتند که سریال «آوای باران» روی زندگی ما تاثیر بدی گذاشته بود و ما را که می دیدند شکیب خطاب می کردند و می پرسیدند چقدر درآمد دارید. البته نمی خواهم کتمان کنم که بحث مافیا وجود ندارد. اما ممکن است فقط ۲۰ درصد این قضیه وجود داشته باشد. اغلب زندگی شان اینگونه نیست و تشخیص این مسائل کار ساده ای نیست.

سوژه های تلخ را کنار گذاشتیم

این مجموعه در ۱۰ قسمت تولید شده که هر هفته چهارشنبه شب ها روی آنتن شبکه مستند می رود. البته سوژه ها این پتانسیل را دارد که تعداد برنامه ها بیشتر شود. اما محدودیت تولیدی و بودجه ای داشتیم. ضمن این که توان بچه های گروه به لحاظ روحی و روانی تا اندازه ای بود. به هر حال شرایط سخت تولید و برخورد با سوژه ها و موانعی که بر سر راه تولید بود، باعث می شد بیش از این نتوان ادامه داد. به عنوان مثال هنگام تصویربرداری با مسائلی مواجه شدیم که ادامه کار را سخت تر می کرد. از جمله این که بچه های ما دچار خفت گیری شدند یا این که تهدید می شدیم. با این دست مسائل تا حدودی در کار روبه رو شدیم. به هر حال بخشی از کار ما همین است. ما سوژه هایی را کنار گذاشتیم که خیلی تلخ بود و ممکن بود در تلویزیون قابل پخش نباشد. سوژه هایی هم بودند که خیلی روی گروه تاثیرگذار بود و حالمان را دگرگون می کرد. مثل سوژه کودکان کار و قسمتی که درباره بچه ها ساخته بودیم.

دغدغه هویت اجتماعی و تاریخی در «نامکان»

اصطلاح «نامکان» نخستین بار توسط مارک اوژه انسان شناس و نظریه پرداز فرانسوی در رابطه با فضای شهری به کار برده شد. مساله هویت به همان میزان که برای جامعه انسانی دارای اهمیت است برای فضاهای شهری و محیطی نیز قابل بررسی است. اگر یک مکان را بتوان به مثابه «جایگاهی هویت بخش، رابطه ساز و واجد حافظه تاریخی و خاطره جمعی»تعریف کرد، فضایی که نتوان در هیچ یک از این موارد تعریف کرد نامکان است. بر همین اساس اصلاح نامکان به عنوان نام مجموعه مستند برگزیده شده است. مجموعه نامکان، دغدعه هویت اجتماعی و تاریخی را در میان حاشیه شهر و محیطهای شهری جستجو می کند و تسری بحران هویت از انسان به شهر معاصر را مورد بررسی قرار می دهد.

با کودکان کار مهربان باشیم

من در زمینه جامعه شناسی تحصیل کرده ام. بنابراین اگر می خواستم به عنوان جامعه شناس وارد حوزه کودکان کار شوم و طرح مساله کنم، باید سراغ مناسبات کلان می رفتم و مسائل اقتصادی، سیاسی اجتماعی که باعث شده ۵۰۰ هزار کودک مجبور شوند کار کنند و به کودک کار معروف شوند. اما این نکته را مدنظر داشتیم که این مستند را برای شبکه سه می سازیم و عموم مردم می بینند. بنابراین عموم مردم که نمی توانند وارد سیاستگزاری کلان شوند. مردم می خواهند بدانند کودک کاری که در خیابان می بینند، از کجا آمده و چه برخوردی باید با او کنند. اتفاقا یکی از مهم ترین نکاتی که در این مستند به آن می پردازیم این است که مردم به عنوان یک مجرم به آنها نگاه نکنند و با آنها مثل یک شیاد و کلاهبردار برخورد نکنند. در مورد زنان سرپرست خانوار هم همین طور. مسائلی باعث شده که دچار مشکلاتی شوند. ما در این باره سراغ خیریه ای رفتیم که به توانمندی این افراد کمک کرده و کارآفرینی می کند. به قول معروف ماهی به آنها نمی دهد و ماهیگیری یاد می دهد. یعنی خواستیم امیدواری هم به مردم بدهیم و فقط سیاهی و تلخی نشان ندهیم.

یک چهارشنبه بعدازظهر

متاسفانه عده بسیاری به کودکان کار نگاه مافیایی دارند. در صورتی که ما در این مجموعه سعی کردیم این نگاه را تغییر بدهیم. البته با تحقیق و پژوهشی که انجام دادیم. البته از سانتیمانتالیسم و احساساتی کردن بیهوده مخاطب کاملا فاصله گرفتیم. ما نمی خواستیم اشک مخاطب را دربیاوریم و آنها را تحت تاثیر قرار بدهیم. ما به مستند بودن کار وفادار بودیم و به هیچ وجه دیالوگ در دهان کسی نگذاشتیم و کسی را بازی ندادیم و میزانسن نچیدیم. آنچه که در خروجی «نامکان» می بینید، واقعی و مستند است و ما هیچ تغییری در زندگی آنها ندادیم. اما سعی کردیم نگاه جدیدی را ارائه کنیم. در قسمتی هم که در مشهد گرفتیم و با عنوان «یک چهارشنبه بعدازظهر» پخش می شود و درباره اعتیاد است، سوژه ای به اسم مصطفی درویش داریم که قصه بسیار جذاب و تاثیرگذاری دارد و من به شخصه خیلی دوست داشتم.

سکونت ۲ ماهه در دروازه غار

من و آقای الله دادیان کارگردان مجموعه حدود دو ماه در محله دروازه غار سکونت داشتیم و بدون دوربین محله را کاملا شناسایی کردیم و با اهالی محله دوست شدیم و این خیلی متفاوت از دوستانی است که برای تولید یک مستند دو روز وارد یک محله می شوند و مستند می سازند و دو روز بعد هم پخش می شود. اما این دوستان چه آسیب هایی را به آن محله زدند که روی کار ما هم تاثیر گذاشت.

چون ما سعی کردیم در ان مدت که در محله زندگی می کنیم، با آنها رفاقت کنیم و اعتمادشان را جلب کنیم. اما با نگاه غلطی که آن دوستان به این محله داشتند و این که وارد خانه های مردم شدند و دوربین را روشن کردند و تصویر گرفتند، باعث شد اعتماد اهالی محله از ما هم سلب شده و  نظم محله را هم مختل و در فرایند کار ما اختلال ایجاد کردند.

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها